اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم

ساخت وبلاگ
این متن را شخصی دیگر می نویسد . شخصی که پست های قبلی را ننوشته است . این شخص من هستم .  پست ها را می خوانم و برایم جذاب است . دوست دارم با این آدم آشنا شوم . متن های مربوط به جیرجیرک ها را خیلی دوست دارم و حسودی می کنم . چه جیرجیرک های خوشبختی ! چقد اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...ادامه مطلب
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 108 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 23:31

معده ام درد می کند و حالت تهوع دارم . من نباید بالا بیاورم . من اگر بالا بیاورم هر چیزی را که به من خوراندی ، در سینک دستشویی تخلیه می کنم . من نباید معده ام درد کند . من اگر معده ام درد بگیرد ، از چیزی که تو به من خوراندی بیزار می شوم . اما کنترل ب اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...ادامه مطلب
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 106 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 23:31

دور از تهران ، در هوای مرطوب خانه مامانی ، روی مبل قدیمی خاله نشسته بودم . در گوشی ام ، آدم هایی نسبتا جالب منتظر پاسخ های من بودند . تصویرسازی جدیدم را قبل از آمدنم در اینستاگرام پست کردم و فیدبک ها منتظر جواب بودند . در لپتاپ فیلم های خوب ندیده زی اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...ادامه مطلب
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 70 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 23:31

خود و دیگر زن های اطرافم را که بررسی می کنم ، به این پی میبرم که هیولاهای ترسناکی با نقاب های زیبا هستیم . هرچند ممکن است هیچوقت ، هیچ جا نشان اش ندهیم . آنقدر هیولا هستیم حتی خودمان هم به روی خودمان نمی آوریم که چه هیولایی هستیم . البته خوبی مسئله اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...ادامه مطلب
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 108 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 23:31

در خانه ی کوچک او ، با لباس هایی که او برایم خریده بود ، ایستاده بودم . گفت چرا ایستاده ای ؟ بنشین . نشستم . گفت چرا چیزی نمیخوری ؟ برایم غذا آورد . خوردم . گفت چرا مرا نمی بوسی ؟ ببوس . بوسیدم . گفت حال ات خوب نیست قرص هایت را بخور . خوردم . قبل از اینکه جمله بعدی را بگوید یادم آمد که انتخاب دیگری هم هست . اما مطمئن نبودم . کت ام را پوشیدم . نگاهم کرد . دستم را در جیبم گذاشتم و سوییچ ماشین را پیدا کردم . پس واقعا بود . کیف ام را برداشتم و رفتم . 

اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 103 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 23:31

روبه روی من ایستاده ای . نه کنارم نه پشت سر . رو به رویم هستی و آنقدر بزرگی که نمی توانم ببینم چه کسی می آید ، چه کسی می رود ، چه کسی نگاهم می کند ، چه کسی تف می اندازد . از کودکی ام وقتی پیدایت کردم رو به رویم‌ ایستاده ای و هیچوقت از جایت تکان نخورد اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...ادامه مطلب
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 89 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 23:31

در این دوره ، جسم و ذهن به مرگ هرچیز که زمان را رو به جلو ببرد ، مایل اند ؛ مانند کتاب ، فیلم ، رابطه ، هنر ، دوست .. . دستانم قادر به نوشتن نیستند ، چشمانم رو به زیبایی ها بسته است ، گوش هایم تنها دستورهای روزمره را برا اطاعت می شنود ، زبانم فقط برای جواب مثبت به ''فلان کار را بکن'' می چرخد . من مُرده ام و از زیر خاک می شنوم که با خوشحالی می گویند '' دیگر آن جوان خام نیستی و بزرگ شدی '' . هرروز نگرانم که نکند این کثافت ''بزرگ'' از تن من شسته نشود . 

اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 29 دی 1399 ساعت: 16:17

Human beings in a mob What's a mob to a king What's a king to a God What's a God to a non-believer Who don't believe in anything اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 29 دی 1399 ساعت: 16:17

تو فکر می کنی من به این شکل از خودم افتخار می کنم . افتخار می کنم که بعد از سه سال ، همچنان نتوانسته ام پاسخی به دوست داشتن تو بدهم . تو فکر می کنی من هر روز صبح که نه ... هر ظهر که بیدار می شوم خودم اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...ادامه مطلب
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 29 دی 1399 ساعت: 16:17

کنار پنجره بسته نشسته بودم . کار انجام میدادم . خانه شلوغ و پر سر و صدا بود . اما تمام فکر ام این بود که کار را زودتر تمام کنم و بعدش ... خانه خیلی پر سر و صدا بود . خواهرم چیزهایی می گفت . بچه ها می اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم...ادامه مطلب
ما را در سایت اگرچه گفته ای تورا به خاطرات بسپارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5foot3 بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 29 دی 1399 ساعت: 16:17